دلتنگی چت

ساخت وبلاگ

یالفا چت سرافراز چت پیدایش چت با ابوبکر از مادر شریک بود. نام مادرش <<رَمْله>> بوده است. ابوالفَرَج از حُمَید بن مسلم روایت کرده که گفت: نوجوانی چون پاره ماه به سمت ما آمد و شمشیری در دست و پیراهن و ردایی بر تن و کفش به پا داشت، خواست با شمشیر بر دشمن حمله بَرَد که بند یکی از کفش هایش پاره شد و فراموش نمی کنم که بند کفش چپ او بود، این نوجوان درنگی کرد تا بند کفش خود را ببندد که عمر بن سعد بن نُفیل ازدْی گفت: به خدا سوگند! بر او حمله ور خواهم شد، حُمید بن مسلم می گوید: من به او گفتم: سبحان اللَّه! می خواهی چه کنی؟! افرادی که از هر سو وی را به محاصره درآورده اند برای کشتنش کافی اند. ابن نُفیل در پاسخ، سخن خود را تکرار کرد، وقتی آن نوجوان سرش را برگرداند، با شمشیر بر سر او نواخت و از روی اسب به صورت روی زمین افتاد و فریاد زد: یا عمّاه! عموجان! مرا دریاب.

راوی می گوید: به خدا سوگند! حسین عامام حسین علیه السلام دلاور مردی بود که شجاعت و شهامتش دوست و دشمن را به حیرت آورده بود. حماسه آفرینی های آن حضرت در جنگ های جمل و صفین و نهروان زبانزد خاص و عام بود. عبداللَّه بن قیس از دلاوری های امام حسین علیه السلام در جنگ صفین چنین گزارش کرده است:

در نبرد صفین در میان لشکر علی علیه السلام و در رکاب آن حضرت بودم.

ابوایوب سلمی از فرماندهان معاویه به کمک نیروهای خود بر آب فرات مسلّط شده و آن را به روی ما بست.

لشکریان علی علیه السلام از شدت عطش به آن حضرت شکایت کردند.

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز برای باز پس گیری آب فرات عده ای را فرستاد، امّا آنان ناامید برگشتند.

مولای متقیان علیه السلام از گرفتاری پیش آمده به شدت ناراحت شد. در آن حال امام حسین علیه السلام عرضه داشت:

<<امضی الیه یا ابتاه؟>>؛ پدر جان! آیا من برای باز کردن راه آب بروم؟>> علی علیه السلام فرمود: <<پسرم! برو.>>

حضرت سیدالشهدا علیه السلام به همراه عده ای به نیروهای دشمن حمله کرده و آنان را از فرات دور ساخت و خیمه اش را در کنار آب برافراشت و عده ای را برای حفاظت از آب گمارد.

آنگاه نزد پدر بزرگوارش آمد و پیروزی خویش را مژده داد. امّا علی علیه السلام از شنیدن بازگشایی راه آب به گریه افتاد. به امام گفته شد: یا علی! چرا گریه می کنید؟! این اولین پیروزی است که در این جنگ به برکت حسین علیه السلام به دست آمد امام فرمود: بلی درست است، امّا من به یاد عاشورا افتادم که حسینم با لب تشنه به شهادت می رسد و از شدّت ظلم اسب او شیهه می کشد و می گوید: ای وای از دست امتی که فرزند دختر پیامبرشان را کشتند.[1]

منبع : پاک نیا، عبد الکریم؛ ویژگی های امام حسین (ع)، الخصائص الحسینیة، ص: 72



نویسنده :سعید| موضوع :داستان های امام علی (علیه سلام),داستان های امام حسین(علیه سلام),داستان های پندآموز,داستان های لیه السلام چون بازشکاری، خود را بالین آن نوجوان رساند و آن گاه به سان شیری خشمگین بر دشمن تاخت و با یک ضربت، دست عمر بن سعد نُفیل را از مرفق جدا ساخت که صدایش در میدان طنین افکند و از امام فاصله گرفت، سپاه عمر سعد برای نجات وی از دست امام حسین علیه السلام بر آن حضرت یورش بردند و جنگ به شدت درگرفت و قاسمِ نوجوان زیر سمّ ستوران جان داد. وقتی گرد و غبار میدان فرونشست، دیدم حسین علیه السلام بر بالین وی قرار دارد و او پاهایش را به زمین می ساید و حسین علیه السلام می گوید:

<<بُعْداً لِقومٍ قَتلوک، و خَصْمَهُم فیک یوْمَ القِیامَة رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله>>.[1]

<<از رحمت خدا دور باد گروهی که تو را به شهادت رساندند، رسول خدا روز قیامت با آنان دشمنی کند>>.

سپس فرمود:

<<عَزّ (و اللَّه) عَلی عَمِّک أن تَدعوهُ فلایحرگاه بعد از علم و دانشی كه (درباره مسيح(ع)) به تو رسيده، (باز) كسانی با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آن ها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهيم ))

گفته اند كه اين آيه و آيات قبل از آن، درباره هیئت نجرانی مركب از عاقب و سيد و گروهی كه با آن ها بودند نازل شده است، آن ها خدمت پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديده ای فرزندی بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه (ان مَثَلَ عيسی عِندَ الله ...) نازل شد و هنگامی که پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) آن ها را به مباهله دعوت كرد، آن ها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه به شخصيت های نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آن ها گفت: شما فردا به محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) نگاه كنيد، اگ

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﻭﻓﺎﻯ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻫﻤﺎﻡ ﺑﻦ ﺷﺮﻳﺢ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻭ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﻟﻰ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺧﺪﺍ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﻭ ﺭﻭﺣﻰ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻣﻌﻨﻰ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﺩﺍﺷﺖ، ﺭﻭﺯﻯ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻡ ﺍﺯ ﻋﻠﻰ (ﻉ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴﻤﺎﻯ ﻛﺎﻣﻠﻰ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﺳﺎﻳﺎﻥ ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻧﻤﺎﻳﺪ.
ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﻳﺎﺀﺱ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﺪ ﻫﻤﺎﻡ ﺗﺎﺏ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻟﺬﺍ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﺎﻡ ﺭﺍﺿﻰ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﺁﺗﺶ ﺷﻮﻗﺶ ﺗﻴﺰﺗﺮ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ.
ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 105 ﺻﻔﺖ ﺍﺯ ﻣﺘﻘﻴﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺳﻴﻢ ﮔﻨﺠﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ، (1) ﺍﻣّﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﺨﻦ ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻰ ﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﻭﺝ ﻣﻰ ﮔﺮﻓﺖ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺐ ﻫﻤﺎﻡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻰ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﺡ ﻣﺘﻠﺎﻃﻤﺶ ﻣﺘﻠﺎﻃﻤﺘﺮ ﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﻍ ﻣﺤﺒﻮﺳﻰ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻔﺲ ﺗﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ.
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺛﻨﺎ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻫﻮﻟﻨﺎﻛﻰ ﺟﻤﻊ ﺷﻨﻮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩ.
ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻛﺴﻰ ﺟﺰ ﻫﻤﺎﻡ ﻧﺒﻮﺩ.
ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﻴﻨﺶ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ ﻗﺎﻟﺐ ﺗﻬﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ( (ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﻋﺠﺐ! ﻣﻮﺍﻋﻆ ﺑﻠﻴﻎ ﺑﺎ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﻣﺴﺘﻌﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ! ) ) ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻋﻜﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﻌﺎﺻﺮﺍﻥ ﻋﻠﻰ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ. (2)

1- ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺷﻬﻴﺪمطهری، ﺩﺭ ﭘﺎﻭﺭﻗﻰ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺗﺬﻛﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺪﺩ ﺑﻪ ﺣﺴﺐ ﺁﻧﺠﻪ ﻣﻦ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ.
2- ﺳﻴﺮﻯ ﺩﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ، ﺹ 10.
-حکایتها و هدایتها در اثار شهید مطهری

از زهد و پارسائی فاطمه ( علیهاالسلام ) اینکه : روزی پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) دید فاطمه ( علیهاالسلام ) آنچه داشت در راه خدا به مستمندان داد ، فرمود : خاندان محمد ( صلی الله علیه وآله

) را با دنیای مادی چه کار ؟ که ایشان برای آخرت آفریده شده اند ، اگر دنیا به اندازه پر مگسی ارزش داشت ، خداوند یک جرعه آب به کافر نمی داد .
در این هنگام پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) فرمود : فداها ابوها : پدرش به قربانش باد

بحار ط قدیم ج 10 ص 8 .

داس ر با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزی در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) آمد در حالی كه دست علی بن ابی طالب (عليه السلام) را گرفته بود و حسن و حسين (عليهماالسلام) در پيش روی او راه مي رفتند و فاطمه (عليهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نيز بيرون آمدند در حالی كه اسقف آن ها پيشاپيششان بود هنگامی که نگاه كرد، پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آن ها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوب ترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از علی (عليه السلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (عليهاالسلام) است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديك ترين افراد به قلب او است ...
سيد به اسقف گفت: برای مباهله قدم پيش گذار.
گفت: نه، من مردی را مي بينم كه نسبت به مباهله با كمال جرئت اقدام می كند و من مي ترسم راست گو باشد، و اگر راست گو باشد، به خدا يك سال بر ما نمي گذرد در حالی كه در تمام دنيا يك نصرانی كه آب بنوشد وجود نداشته باشد.
اسقف به پيامبر اسلام (صلی الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمي كنيم بلكه مصالحه مي كنيم، با ما مصالحه كن. پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) با آن ها مصالحه كرد ......

و در روايتی آمده است اسقف مسيحيان به آن ها گفت: من صورت هایی را مي بينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوه ها را از جا بركند، چنين خواهد كرد؛ هرگز با آن ها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانی تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند.

منبع:تفسیر آیه مباهله تفسیر نمونهیبک، اویجیبک فلا تَنفَعک إجابتُه، یوم کثُر واتِرَهُ وَ قَلَّ ناصِرَهُ>>.[2]

<<به خدا سوگند! بر عمویت بسیار دشوار است که او را به یاری خود بخوانی ولی نتواند به تو پاسخ مثبت دهد و یا آن گاه که پاسخ دهد، سودی به حالت نداشته باشد، کمک خواهی ات مانند کسی است که کشته گان قومش زیاد و یاورانش اندک باشند>>.

سپس حسین علیه السلام آن نوجوان را به سینه گرفت و رهسپار خیمه ها شد. راوی گوید:

گویی می بینم که پاهای آن نوجوان به زمین کشیده می شد، پیکر او را کنار جنازه فرزندش علی اکبر قرار داد، پرسیدم: آن نوجوان کیست؟ گفتند: قاسم بن حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام است.[3]

برخی گفته اند: وقتی قاسم تنهایی و بی کسی عمویش را دید، از او اجازه نبرد خواست، حضرت به دلیل کم سنّی وی، به او اجازه میدان نداد، ولی او همواره بر خواسته اش پافشاری می کرد تا حضرت بدو رخصت داد، آن نوجوان به سان پاره ماه به میدان شتافت

پی نوشت ها

[1]مقاتل الطالبين: 93

[2]الارشاد: 2/ 106

[3]ارشاد: 2/ 108

منبع : یاران خورشید؛ ص39؛بهرامی غلامرضا

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:

فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم در

الفا چت...
ما را در سایت الفا چت دنبال می کنید

برچسب : دلتنگی چت,دلتنگی چت روم,دلتنگ چت,دلتنگ چت روم,چتر دلتنگی,چت دلتنگی ها,چتر دلتنگی من باز شده,دلتنگ چت روم فارسی,دلتنگ چتت,دلتنگ چتچت, نویسنده : aomid123d بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 20:28